بسیاری از داده های انحصاری استفاده می کنند و فکر می کنند که با استفاده از آن در حال سود بردن هستند. این فکر آن ها مانند فکر موشی است که از خوردن پنیر درون تله لذت می برد اما قفسی که دورش قرار داده شده است را نمی بیند.
استفاده از داده های انحصاری، انحصار کننده (صاحب تله) را تقویت و تشویق به ساخت داده های با کیفیت تر انحصاری می کند. با قدرتی که شما به انحصار کننده می دهید، انحصار کننده به سرعت از رقبا، از جمله داده عمومی رقیب جلو می زند و به تدریج تبدیل به تنها گزینه معقول تبدیل می شود. یعنی شما به دست خودتان، خود را در قفس انحصار کننده قرار داده اید.
تنها تفاوت شما با موش این است که شما از نظر انحصار کننده، یک حیوان موذی نیستید؛ بلکه یک کیسه پول هستید. هنگامی که انحصار کننده اطمینان کسب کند که تله هایش پر شده است، توسعه متوقف می شود و هزینه ها بالا می رود. دیگر یک بازی برد برد نیست و فقط انحصار کننده سود می برد.
در صورتی که اگر از یک داده عمومی حتی با کیفیت کمتر استفاده می کردید، آن داده عمومی پیشرفت می کرد (ولو با سرعت کمتر) و در هیچ زمانی شما مورد سو استفاده قرار نمی گرفتید. شما همان قدری مالک داده بودید که توسعه دهنده مالک آن بود. توسعه می توانست توسط هر کسی (از جمله شما) در هر راستایی (نه فقط راستایی که سود را ماکسیمم می کند، مثلا توسعه برای اقلیت ها مانند معلولین در داده های انصحاری مورد اغفال واقع می شود) انجام شود.
بر خلاف موشی که در تله می افتد و زندگی اش به پایان می رسد، افتادن در تله داده های انحصاری پایان کار نیست. اما هر چقدر که بیشتر در تله بمانید، بیرون آمدن از آن سخت تر می شود. از این جهت، داده های انحصاری مانند یک باتلاق است که هر چه بیشتر در آن فرو بروید بیرون آمدن از آن سخت تر می شود.
پس همین امروز در هر حوزه ای به داده های عمومی مهاجرت کنید. کیفیت بهتر یا خدمات بیشتر نباید باعث شوند تا شما به داده های انحصاری تن دهید. اگر برای استفاده از خدمات انحصاری مبتنی بر داده های انحصاری به شما امتیازی مانند کد تخفیف، شرکت در قرعه کشی یا چیزی از این قبیل می دهند، حتی اگر به شما مستقیما پول می دهند که از داده های انحصاری استفاده کنید، باید بدانید که این امتیاز یا آن کیفیت بهتر، همان پنیر درون تله است.